یا رب
دلم خیلی تنگ شده
واسه نوشین
واسه نیلو
واسه شیوا
واسه نسیم
واسه محمد
مامان بابا .......................................................................... .
یه مدتی بود تخیل می کردم که هیچکی دوسم نداره !
الان راستی راستی می بینم هیچکی دوسم نداره
حالم بده
شدم یه دختر لوسِ ـ ننرـ مسخره!
ولی دلم تنگه!
یا الله
از بچگی ٬دنبال همچین فرصتایی بودم
که هیچکی نباشه و تو کار و کمدای همه سرک بکشم٬
الان میسره اما
دیگه حسش نی !
پیر شدیم گویا...
هزار جور مسخره بازی دیگه!
حکایتم شده قضیه اون برگه که از درخت دل می کنه
و دور خودش می چرخه و می چرخه و می چرخه تا ٬ با ملاج می خوره کف زمین
تازه باید شانس بیاره تا یکی با کفش ...یش لگدش نکنه !
خوش میگذره
حال میکنم با این حالو هوام !
فقط
.
.
.
یه چی هس که به جون ِخودم به جونِ خودم٬ تاز گیاس کشفش کردم !
وقتی نگاش میکنم ٬ مثه خوره منو می خوره
تا٬ تموم شم
بعد به خودم میام میبینم ساعت دیره
ب دو ب دو جم میکنم بند و بساطشو میرم آشپز خونه
...
تا پنج شنبه ی دیگه
یه چیز سیاهی هس که وقتی پشت این قلمبه پر سر صدا نشستم٬ هی میره و میاد ...
سر که بر میگردونم٬ نیس!
نکنه همزاده !
هوم ٬خوب ِمن نترس از من !بیا٬ خودتو نشون بده !
به کمانم خجالتیه بیچاره ... وگرنه من که ترسناک نیستم!
مونده تنهاییام ٬
داشته هامو می خوان بگیرن ازم
یه مشت ٬خزعبلات که فکرمو ـ ذهنم٬دارن بلغور میکنن تو مغزمم که بشین ٬مثه آدم کاراشو انجام بده تا عقب نمونی !
چمیدونم از چی عقب نمونم٬از یونی رفتن٬از راه٬از نمره ٬استاد٬از چرت وپرت ....
واسش به خودم افتخار می کنم
ستاره دار بگم بهم :کم نیاری یوخ