اصلا مهم نیس واسه ی چی دارم دست به کارای خطر ناک میزنم
مهم اینه که هیچکی حواسش نیس!
.
.
.
این روزا فهمیدم بغض مثله گیاه میمونه هرچی خفش کنیو نزاری رشد کنه سری بعد خفن تر گلوتو می چسبه!
اگه اونجایی که واستادی اون جایی نباشه که باید وامیستادی و فاصله این دو جارو یه چیزی پر کرده باشه به نام هیچ و باید طی کنی این مسافت و نه باچشم بلکه با قدم
و خدا تحملی از جنس کش داده به من !
وآیا من در انتطار روزه کش نیامدنم !
کی تموم میشه این طناب بنده خدا!
پنجره افکارمو که می بندم حس خفگی دارم و بی نفسی
بازش که میزارم به هر جا دلش می خواد سرک میکشه !
تو این گذر یادم میافته دلم می خواد بعضی هارو خفه کنم!
یاد اینم میافتم٬
دل به دل راه داره!
هه ..میگذرم!
و رب اشرح لی صدری... .